Wednesday, July 6
برادران قاچاقچی
هم خامنهاي و هم فرمانده کل سپاه نسبت به سخنان پاسدار احمدينژاد واکنش نشان دادند و اولي با تجليل از سپاه پاسداران کوشيد انتقادات او را خنثي کند و دومي با تکذيب فعاليتهاي تجاري اسکلهها، از زير اتهام تمسخر آميز ”برادران قاچاقچي“ - که احمدينژاد در مورد سپاهيان بهکار برده بود- شانه خالي کرد. کمتر از يک هفته پس از تهديد احمدينژاد مبني بر اينکه ”اگر ببينم آسيب جدي به کشور وارد ميشود، موظفم مسائل را با مردم در ميان بگذارم“، روز گذشته احمدينژاد تهديد خود را به اجرا گذاشت و در يک حمله بيسابقه و البته غيرمستقيم به مقامات سپاه و نهادهاي امنيتي، ضمن مخالفت با ”مصونيت“ برخي نهادها در مقابل قانون، اعلام کرد که ”هيچ وزارتخانهاي حق ندارد اسکله يا مرزي غيرقانوني داشته باشد“. او در توصيف وضعيت فعلي قاچاق کالا و اسلحه در ايران، نه فقط اذعان کرد که ميزان قاچاق کالا از حجم قانوني جابجايي کالاها ”خيلي کمتر“ نيست، بلکه براي نشاندادن ميزان هرجومرج و عموميت اين اقدامات غيرقانوني در کشور مدعي شد که اينک در ايران ”هرکس جايي را سوراخ کرده و براي خودش ميآورد و ميبرد“ ! انتقاد به سپاه پاسداران، آن هم درست در آستانه روز سپاه که فردا جشن گرفته خواهد شد حادثهاي نبود که بياعتنايي مقامات را در پي داشته باشد. امروز، هم خامنهاي و هم فرمانده کل سپاه واکنش نشان دادند و اولي با تجليل از سپاه پاسداران کوشيد انتقادات را خنثي کند و دومي با تکذيب فعاليتهاي تجاري اسکلهها، از زير اتهام تمسخر آميز ”برادران قاچاقچي“ که پاسدار احمدينژاد در مورد سپاهيان بهکار برده بود شانه خالي کرد. اين واکنش تلافيجويانه و نيش دار احمدينژاد به مخالفانش در حالي انجام ميگيرد که معاون اجرايي احمدينژاد و سرپرست نهاد رياست جمهوري، حميد بقايي در يک مصاحبه با مطبوعات، تعرض مخالفان دولت را مضحک و ”خندهدار“ توصيف ميکند و ميگويد ”من و احمدينژاد و مشايي سه نفري به اين حرفها ميخنديم“. !
آیا بی غیرت تر از طرفداران محمود احمدی نژاد هم وجود دارند ؟
دیگر کاملا مشخص شده است که سیاست حکومت داری جمهوری اسلامی بر مبنای دکترین جذب حداکثری استفاده ، از محبوبیت و نیروی انسانی و پتانسیل مالی و علمی افراد و دفع حداکثری ایشان بعد از انقضای تاریخ مصرفشان است ، یعنی افراد تا زمانی برای جمهوری اسلامی ارزش و اعتبار دارند که جان و مال و آبرو و اعتبار و شخصیتشان را در جهت اهداف ، آرمانها و منافع نظام خرج بکنند و هر لحظه که از این مسیر عدول نمایند بلادرنگ ، آبرو و اعتبار و شخصیتشان لگد مال خواهد شد تا با کمترین هزینه از ساختار نظام دفع شوند که از این جمله افراد میشود به لاجوردی و خلخالی و هاشمی رفسنجانی و سعید امام و سعید مرتضوی و در آخر هم به محمود احمدی نژاد اشاره کرد . ولی محمود احمدی نژاد با افراد یاد شده یک فرق اساسی دارد و آن هم این است که احمدی نژاد دارای 13 میلیون طرفدار است ، همانهایی که به وی رای دادند و در سفرهای استانی اش هم بدنبال ماشینش میدوند . ولی اکنون که احمدی نژاد احتیاج به قدرت نمائی و دریافت اهرمهای فشار برای چانه زنی در بازی های سیاسی با رقبای درون جناحی اش را دارد خبری از آن طرفداران پای رکابش نیست .
آیا حالا که احمدی نژاد اجازه رفتن به سفرهای استانی را ندارد ، نباید طرفدارانش در حمایت از رئیس جمهور محبوبشان در خیابانهای شهرها به راهپیمایی بپردازند ؟
آیا آنهایی که در دوران رونق سیاسی احمدی نژاد بدنبال ماشین وی میدویدند تا لحظه ای رئیس جمهور محبوبشان را ببینند حالا که وی در دوره رکود سیاسی قرار گرفته است نباید در حمایت از وی تظاهرات بکنند ؟
آیا آنها اینقدر بی غیرت و بزدل شده اند که دکترشان را تنها بگذارند ؟
آیا آنها که در 2 سال پیش در حمایت از رئیس جمهور محبوبشان با چوب و چماق و گاز اشک آور به سبزها حمله میکردند اینک خودشان حتی از برپایی یک راهپیمایی ساده در حمایت از احمدی نژاد هم میترسند تا مبادا مورد هجوم یگان ویژه قرار بگیرند ؟ آیا اینان شجاعتشان فقط در باطوم زدن است و یا شجاعت باطوم خوردن را هم دارند ؟
آیا اینان منتظر نشسته اند تا دکترشان را دست و پای بسته به سلاخ خانه ببرند و برای سلامتی نظام سر ببرد ؟ و بعد ایشان در عذایش شیون و زاری نمایند ؟
آیا طرفداران احمدی نژاد از همین جوانان سبزی که در دو سال پیش در بدترین شرایط به خیابانها آمدند و هر لحظه امکان کشته شدنشان وجود داشت کمترند ؟ آیا شجاعت آن بچه سوسول ها ( به گفته همین بچه حزب اللهی ها ) بیشتر از طرفداران احمدی نژاد نیست ؟ ( که فعلا مشخص شده همان بچه سوسول ها و قرتی ها خیلی شجاع و دلیر و نترس تر هستند که در برابر باطوم ها و چماق ها و گاز اشک آور و گلوله جنگی و ساچمه ای و ... به خیابانها آمدند و در حمایت از آرمان هایشان اعتراض کردند و بیش از 200 کشته هم دادند و از شکنجه گاه های کهریزک و اوین و رجایی شهر و قزل حصار هم نترسیدند که درورد بر شرفشان و بدا به حال این بچه حزب اللهی های طرفدار احمدی نژاد که این بی غیرتیشان در تاریخ ثبت خواهد شد همانطور که شجاعت و دلاوری جوانان سبز اندیش در تاریخ ثبت شد )
آیا حالا که احمدی نژاد اجازه رفتن به سفرهای استانی را ندارد ، نباید طرفدارانش در حمایت از رئیس جمهور محبوبشان در خیابانهای شهرها به راهپیمایی بپردازند ؟
آیا آنهایی که در دوران رونق سیاسی احمدی نژاد بدنبال ماشین وی میدویدند تا لحظه ای رئیس جمهور محبوبشان را ببینند حالا که وی در دوره رکود سیاسی قرار گرفته است نباید در حمایت از وی تظاهرات بکنند ؟
آیا آنها اینقدر بی غیرت و بزدل شده اند که دکترشان را تنها بگذارند ؟
آیا آنها که در 2 سال پیش در حمایت از رئیس جمهور محبوبشان با چوب و چماق و گاز اشک آور به سبزها حمله میکردند اینک خودشان حتی از برپایی یک راهپیمایی ساده در حمایت از احمدی نژاد هم میترسند تا مبادا مورد هجوم یگان ویژه قرار بگیرند ؟ آیا اینان شجاعتشان فقط در باطوم زدن است و یا شجاعت باطوم خوردن را هم دارند ؟
آیا اینان منتظر نشسته اند تا دکترشان را دست و پای بسته به سلاخ خانه ببرند و برای سلامتی نظام سر ببرد ؟ و بعد ایشان در عذایش شیون و زاری نمایند ؟
آیا طرفداران احمدی نژاد از همین جوانان سبزی که در دو سال پیش در بدترین شرایط به خیابانها آمدند و هر لحظه امکان کشته شدنشان وجود داشت کمترند ؟ آیا شجاعت آن بچه سوسول ها ( به گفته همین بچه حزب اللهی ها ) بیشتر از طرفداران احمدی نژاد نیست ؟ ( که فعلا مشخص شده همان بچه سوسول ها و قرتی ها خیلی شجاع و دلیر و نترس تر هستند که در برابر باطوم ها و چماق ها و گاز اشک آور و گلوله جنگی و ساچمه ای و ... به خیابانها آمدند و در حمایت از آرمان هایشان اعتراض کردند و بیش از 200 کشته هم دادند و از شکنجه گاه های کهریزک و اوین و رجایی شهر و قزل حصار هم نترسیدند که درورد بر شرفشان و بدا به حال این بچه حزب اللهی های طرفدار احمدی نژاد که این بی غیرتیشان در تاریخ ثبت خواهد شد همانطور که شجاعت و دلاوری جوانان سبز اندیش در تاریخ ثبت شد )
Subscribe to:
Posts (Atom)